اسلایدجهاد کشاورزییادداشت ویژه

کشت فراسرزمینی، راهبردی کلان برای تأمین امنیت غذایی کشور

در دنیای کنونی که با دو چالش بزرگ و به ظاهر متضاد مواجه است، از یک سو افزایش جمعیت و تقاضای فزاینده برای غذا و از سوی دیگر محدودیت شدید منابع طبیعی مانند آب و خاک حاصلخیز، کشت فراسرزمینی به عنوان یک پارادایم نوین در سیاست‌گذاری غذایی و کشاورزی مطرح شده است. این مفهوم که به معنای سرمایه‌گذاری و کشت محصولات کشاورزی در خارج از مرزهای یک کشور، با هدف تأمین امنیت غذایی داخلی است، دیگر یک گزینه تجملی نیست، بلکه به یک ضرورت استراتژیک برای بسیاری از کشورها، به ویژه کشورهای با محدودیت منابع آب و خاک، تبدیل شده است.

بسیاری از کشورها، به ویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا، در مناطق خشک و نیمه‌خشک واقع شده‌اند و ذخایر آبی آن‌ها با سرعت نگران‌کننده‌ای در حال کاهش است. کشاورزی سنتی در این کشورها فشار غیرقابل تحملی بر منابع آب زیرزمینی وارد می‌کند و باعث فرسایش و شوری خاک می‌شود. کشت فراسرزمینی با انتقال بخشی از فشار تولید به کشورهایی که از منابع آب و خاک فراوان برخوردارند مانند برخی کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و اروپای شرقی، به حفظ و پایداری منابع طبیعی داخلی کمک شایانی می‌کند. این کار در واقع نوعی برون‌سپاری بحران زیست‌محیطی است که امکان مدیریت پایدارتر منابع را در داخل فراهم می‌آورد.

وابستگی شدید به واردات محصولات اساسی از بازارهای جهانی، کشورها را در معرض شوک‌های قیمتی، نوسانات نرخ ارز و بحران‌های ژئوپلیتیک قرار می‌دهد. کشت فراسرزمینی این وابستگی را از حالت انفعالی (خرید از بازار آزاد) به حالت فعالی (کنترل بر تولید) تغییر می‌دهد. هنگامی که یک کشور مالکیت یا کنترل زمین‌های کشاورزی در کشور دیگر را در اختیار دارد، تا حد زیادی می‌تواند بر هزینه تولید، کیفیت محصول و میزان عرضه آن نظارت داشته باشد. این امر زنجیره تأمین را کوتاه‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر کرده و سپری در برابر تلاطمات بازار جهانی ایجاد می‌کند.

سرمایه‌گذاری در کشاورزی فراسرزمینی تنها یک معامله اقتصادی نیست، بلکه نوعی تعمیق روابط دوجانبه و چندجانبه است. این پروژه‌ها نیازمند انعقاد قراردادهای بلندمدت، ایجاد اعتماد و همکاری نزدیک بین دولت‌ها و بخش‌های خصوصی است. این همکاری می‌تواند به ایجاد پیوندهای اقتصادی پایدارتر، انتقال دانش و فناوری‌های نوین کشاورزی و در نهایت، تقویت دیپلماسی اقتصادی بین کشور مبدأ و مقصد بیانجامد. این رابطه از حالت فروشنده-خریداری صرف به یک شراکت استراتژیک تبدیل می‌شود.

از دیدگاه اقتصادی، کشت فراسرزمینی تجلی اصل مزیت نسبی است. به جای آن که کشوری با هزینه بسیار بالا به دلیل کم‌آبی و هزینه بالای تولید، محصولی مانند گندم یا ذرت را در داخل بکارد، می‌تواند همان سرمایه را در کشوری با هزینه تولید پایین‌تر به دلیل باران فراوان و خاک حاصلخیز، سرمایه‌گذاری کند و محصولی با کیفیت‌تر و ارزان‌تر را به دست آورد. این صرفه‌جویی در مقیاس کلان، به تخصیص بهینه‌تر منابع جهانی و کاهش قیمت تمام‌شده برای مصرف‌کننده نهایی منجر می‌شود.

باتوجه به اهمیت این موضوع و نقش موثر وزارت جهادکشاورزی در توسعه کشت فراسرزمینی، وزیر جهاد کشاورزی، ضمن تأکید بر لزوم آن، تحقق هدف‌گذاری کشت فراسرزمینی در برنامه هفتم پیشرفت را نیازمند تدوین دستورالعمل جامع دانسته است.

اگرچه کشت فراسرزمینی با چالش‌هایی مانند نگرانی‌های اجتماعی در کشورهای میزبان (مانند تصاحب زمین)، مسائل حقوقی و بالقوه بحران‌های سیاسی نیز روبرو است، اما مزایای استراتژیک آن به قدری با اهمیت است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. این راهبرد دیگر یک انتخاب جایگزین نیست، بلکه بخشی اجتناب‌ناپذیر از معماری امنیت غذایی در قرن بیست و یکم به شمار می‌رود. موفقیت در این عرصه مستلزم تدوین راهبردهای دقیق، انجام مطالعات جامع، احترام به حقوق محلی و انعقاد قراردادهای شفاف و برد-برد است. در دنیای آینده، کشورهایی که در مدیریت منابع غذایی خود در ابعاد جهانی موفق‌تر عمل کنند، قطعاً از امنیت و ثبات بیشتری برخوردار خواهند بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا