
لزوم مدیریت اراضی کشاورزی به عنوان خشت بنیادین توسعه روستایی
توسعه روستاها را نمیتوان تنها با احداث جاده و ساختمانهای نوین محقق دانست. این توسعه، نیازمند بنیانی اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک است که ریشه در اصلیترین دارایی و ظرفیت تولیدی روستا یعنی اراضی کشاورزی دارد. بنابراین، مدیریت اراضی کشاورزی، نه یک فعالیت بخشی و مجزا، بلکه استراتژی محوری و زمینهسازی است که توسعه پایدار و همهجانبه روستاها بر دوش آن استوار میشود. این مدیریت، زمانی معنادار است که فراتر از بهرهبرداری صرف، به عنوان عاملی برای زنجیرهای از تحولات مثبت در زندگی روستایی نگریسته شود.
وقتی از مدیریت اراضی سخن میگوییم، مقصود تنها تقسیمبندی زمینها یا انتخاب نوع کشت نیست؛ بلکه این مفهوم، رویکردی جامع و پویا را در بر میگیرد که شامل حفاظت از کیفیت خاک، بهینهسازی مصرف آب، برنامهریزی برای کاربری اراضی بر اساس پتانسیلهای اکولوژیک، افزایش بهرهوری اقتصادی و تقویت پیوند زنجیره ارزش از مزرعه تا بازار است. این نگاه یکپارچه است که میتواند روستا را از حالت انزوا و رکود خارج کرده و به کانونی زنده و پایدار از تولید و زندگی تبدیل کند.
مدیریت صحیح، بهرهوری در واحد سطح را افزایش میدهد. این به معنای تولید بیشتر، درآمد بالاتر برای کشاورز و رونق چرخه اقتصادی درونروستایی است. هنگامی که زمینهای کشاورزی با روشهای نوین و الگوهای کشت پربازده مدیریت شوند، نه تنها نیاز به نیروی کار بیشتری ایجاد میکنند، بلکه زمینهساز ایجاد صنایع کوچک تبدیلی و تکمیلی در خود روستا یا مناطق پیرامونی میشوند. یک باغ منظم و پرثمر، میتواند به ایجاد یک واحد تولید آبمیوه، خشکبار یا بستهبندی بیانجامد. این امر، اشتغال غیرکشاورزی ایجاد کرده و از مهاجرت جوانان به شهرها جلوگیری میکند. در حقیقت، مدیریت اراضی، اقتصاد تکمحصولی و شکننده روستا را به اقتصادی متنوع و مقاوم تبدیل مینماید.
توسعه پایدار روستا در گرو پویایی جامعه محلی است. هنگامی که مدیریت اراضی به صورت مشارکتی و با بهرهگیری از دانش بومی و نوین انجام پذیرد، حس تعلق و مسئولیتپذیری ساکنان را تقویت میکند. تشکیل تعاونیهای آببران و کشاورزی که بر محور مدیریت جمعی منابع شکل میگیرند، نمونهای از تقویت سرمایه اجتماعی است. این همکاریها، انسجام جامعه روستایی را افزایش داده و توانایی آنان را برای حل مشکلات مشترک و چانهزنی با بازارهای بزرگتر، بالا میبرد. علاوه بر این، رونق اقتصادی ناشی از مدیریت بهینه، امکان سرمایهگذاری بیشتر در حوزههای آموزشی، بهداشتی و فرهنگی درون روستا را فراهم میسازد.
روستاها به طور مستقیم به سلامت محیط زیست خود وابستهاند. مدیریت نادرست اراضی، منجر به فرسایش خاک، شور شدن زمینها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی و تخریب اکوسیستمهای طبیعی میشود که نتیجه آن، نابودی خودکفایی روستا است. در مقابل، مدیریت پایدار، با ترویج روشهایی مانند کشاورزی حفاظتی، کود دهی صحیح، ایجاد بادشکن و کشت درختان مثمر، به حفاظت از این سرمایههای طبیعی میپردازد. این اقدامات، تابآوری روستاها در برابر بلایای طبیعی مانند سیل و خشکسالی را افزایش داده و آیندهای قابل پیشبینی را برای ساکنان آن ترسیم میکند.
مدیریت اراضی کشاورزی، در واقع مدیریت سرنوشت روستاها است. این مفهوم، حلقه اتصال بین اقتصاد، جامعه و محیط زیست است. نادیده گرفتن این نقش راهبردی و پرداختن صرف به توسعه کالبدی روستاها، همچون ساختن خانهای زیبا بر روی شالودهای سست است. تحقق چشمانداز روستاهای آباد، پویا و مولد، در گرو آن است که سیاستگذاریهای کلان، مدیریت هوشمندانه، دانشبنیان و پایدار اراضی کشاورزی را به عنوان محور و پیشنیاز تمامی برنامههای توسعه روستایی قرار دهند. تنها در این صورت است که روستا میتواند به مثابه یک واحد اقتصادی، زیستی زنده و بالنده، نقش تاریخی خود را در تأمین امنیت غذایی و تعادل سرزمینی ایفا نماید.




