
اهمیت کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی
آب، مهمترین مولفه توسعه پایدار و امنیت ملی در سرزمین کمآب ایران به شمار میآید. در این میان، بخش کشاورزی، به عنوان بزرگترین مصرفکننده این مایه حیات، در کانون توجهات و نیز نقدها قرار دارد. با این حال، اهمیت کاهش مصرف آب در این بخش را نباید تنها در قالب یک اجبار یا محدودیت دید، بلکه باید آن را یک گذار استراتژیک و نوزایی حیاتی برای کل نظام کشاورزی و زیستبوم کشور تعبیر کرد.
در نگاهی کلان، کشاورزی ایران با یک پارادوکس عمیق روبرو است. سهم حدود ۹۰ درصدی از مصرف آب در مقابل سهم کمتر از ۱۵ درصدی از تولید ناخالص داخلی. این ناکارآمدی آشکار، نشان میدهد که مدل کنونی بهرهبرداری از منابع آبی، نه تنها پایدار نیست، بلکه در حال مصرف سرمایه طبیعی نسلهای آینده برای تأمین نیازهای امروز است. کاهش مصرف آب در این بخش به معنای حفظ و حراست از سرمایه ملی است. هنگامی که آبهای زیرزمینی؛ این ذخایر استراتژیک، به دلیل برداشتهای بیرویه با بیلان منفی و فرونشست زمین مواجه میشوند، تهدیدی مستقیم برای حاصلخیزی دشتها و در نتیجه، امنیت غذایی کشور در بلند مدت محسوب میگردد.
اما کاهش مصرف، تنها یک رویکرد دفاعی و حفاظتی نیست. این ضرورت، در صورت برنامهریزی صحیح، میتواند به قدرتمندترین محرک برای نوسازی و ارتقای بهرهوری در بخش کشاورزی تبدیل شود. فشار برای کاهش آب، کشاورزان و سیاستگذاران را به سمت پذیرش فناوریهای نوین، اصلاح الگوی کشت و بازنگری در مدیریت مزرعه سوق میدهد. جایگزینی روشهای غرقابی سنتی با سیستمهای نوین آبیاری تحت فشار، تنها یک تغییر ابزاری نیست؛ بلکه نقطه شروعی برای دقت بیشتر در کود دهی، کنترل آفات و در نهایت، افزایش عملکرد در واحد سطح است. کشاورزی که آب را به صورت قطرهای در اختیار گیاه قرار میدهد، ناخودآگاه مدیریت دقیقتری بر سایر نهادهها نیز اعمال میکند.
همچنین، کاهش مصرف آب، ما را به سمت یک باز تعریف هوشمندانه از الگوی کشت سوق میدهد. ادامه کشت محصولات پرمصرف و کمبازده در مناطق خشک، دیگر نه توجیه اقتصادی دارد و نه اکولوژیک. این گذار ناگزیر، فرصتی است برای شناسایی مزیتهای نسبی هر منطقه و حرکت به سمت کشت محصولات با نیاز آبی کم، ارزش اقتصادی بالا و سازگار با شرایط کمآب مانند زعفران، پسته، انار و گیاهان دارویی. این تغییر، درآمد کشاورز را افزایش داده و تابآوری او را در برابر خشکسالیهای ممتد بیشتر میکند.
در بعدی فراتر، کاهش مصرف آب کشاورزی، یک ضرورت اخلاقی و بین نسلی است. وقتی بخش کشاورزی آب را بهینه مصرف کند، حقابه زیستبومهای طبیعی مانند تالابها و رودخانهها نیز ادا میشود. احیای این اکوسیستمها، که ریههای تنفسی کشور محسوب میشوند، در گرو آزادسازی بخشی از آب مصرفی فعلی کشاورزی است. این کار، نه تنها به تلطیف هوا و مقابله با ریزگردها کمک میکند، بلکه بقای زندگی در بسیاری از شهرها و روستاها را نیز تضمین مینماید.
براساس برنامه هفتم توسعه مقرر شده سالانه ۲۰۰ هزار هکتار سامانههای نوین آبیاری، ۱۵۰ هزار هکتار آبیاری زیرسطحی، ۷۰ هزار هکتار اجرای شبکه و ۷۰ هزار هکتار اجرای عملیات آب و خاک و سههزار کیلومتر مرمت قنوات در سطح کشور داشته باشیم و در بحث بهرهوری نیز باید کانالها را بتنی نموده و انتقال آب با لوله انجام شود.
در نتیجه، کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی را باید یک تحول راهبردی دانست که بقای کشاورزی، امنیت آبی و تعادل زیستبومی ایران به آن وابسته است. این امر، یک انتخاب نیست، بلکه یک اجبار حکیمانه است که در صورت مدیریت خردمندانه، میتواند به عاملی برای نوسازی، افزایش ثروت ملی و تضمین پایداری سرزمین بیانجامد. هرگونه تأخیر در این گذار، هزینههای جبرانناپذیری را بر اقتصاد، جامعه و محیط زیست ایران تحمیل خواهد کرد.




