
بازاندیشی رابطه انسان و طبیعت در چرخه تولید کشاورزی
نظام یکپارچه آبخیز تا جالیز نمایانگر پیچیدهترین و در عین حال هوشمندانهترین شکل تعامل انسان با محیط طبیعی برای تأمین نیازهای غذایی است. این نظام کهن که ریشه در دانش بومی و تجربیات چند نسلی دارد، امروزه در مواجهه با چالشهای نوین زیست محیطی و اقلیمی، نیازمند باز تعریفی اساسی است. درک عمیق این سیستم مستلزم نگاهی کلنگر است که منابع طبیعی، فعالیتهای انسانی و پیامدهای اکولوژیک را به صورت زنجیرهای به هم پیوسته مورد توجه قرار دهد.
مدیریت هوشمندانه منابع آب در این نظام، هنری است که نیازمند ترکیب دانش سنتی با فناوریهای نوین است. قناتها، بندسارها و سیستمهای سنتی ذخیره آب که روزگاری کارایی شگفتانگیزی داشتند، امروزه در بسیاری موارد با چالشهای جدی مواجه شدهاند. کاهش بارندگیها، افت سطح آبهای زیرزمینی و تغییر الگوی روانابها، همگی نشاندهنده ضرورت بازنگری در شیوههای تخصیص و مصرف آب هستند. در این میان، فناوریهای مدرن مانند آبیاری هوشمند، سامانههای پایش لحظهای رطوبت خاک و استفاده از آبهای نامتعارف میتوانند در کنار روشهای سنتی به کار گرفته شوند.
طبق آمار، کاهش ۴۰ درصدی بارشها منجر به کاهش ۸۰ درصدی جریان رودخانهها شده و وضعیت منابع آبی نگرانکننده است. در حال حاضر از ۸.۵ میلیون هکتار اراضی آبی کشور تنها در ۳ میلیون هکتار، سامانههای آبیاری مدرن اجرا شده است. برای حفظ وضع موجود سالانه ۱۵۰ همت سرمایهگذاری نیاز است که با تخصیصهای کنونی دستیابی به این رقم ممکن نیست.
فرسایش خاک در اراضی شیبدار بالادست، نه تنها حاصلخیزی این مناطق را کاهش میدهد، بلکه با رسوبگذاری در مناطق پاییندست، مشکلات عدیدهای ایجاد میکند. در مقابل، روشهایی مانند کشاورزی حفاظتی، ایجاد بانکتها و تراسها، و مدیریت پوشش گیاهی میتوانند هم از فرسایش جلوگیری کنند و هم ظرفیت نگهداری آب در خاک را افزایش دهند. این اقدامات وقتی در چارچوب برنامهریزی یکپارچه حوزه آبخیز انجام شوند، اثرات مثبت آنها به صورت تصاعدی افزایش مییابد.
در پاییندست هر حوزه آبخیز، جالیزها و مزارع کشاورزی قرار دارند که بهرهوری نهایی سیستم به مدیریت آنها بستگی دارد. در اینجا مسائلی مانند انتخاب الگوی کشت مناسب با شرایط اقلیمی، استفاده از ارقام مقاوم به خشکی، مدیریت تلفیقی آفات و بیماریها، و برنامهریزی زمان کشت بر اساس پیشبینیهای اقلیمی اهمیت ویژهای مییابند. تجربه نشان داده است که نظامهای کشت مخلوط و تلفیق کشاورزی با فعالیتهای دامداری سنتی میتوانند بهرهوری کلی سیستم را به نحو چشمگیری افزایش دهند.
مدیریت مؤثر نظام آبخیز تا جالیز مستلزم هماهنگی بین نهادهای مختلف و ذینفعان متعدد است. رویکردهای بخشی و جزیرهای که هر سازمان فقط به اهداف محدود خود میاندیشد، بزرگترین مانع در راه تحقق بهرهوری پایدار منابع است. ایجاد ساختارهای حکمرانی مشارکتی که در آن همه ذینفعان از بالادست تا پاییندست نقش داشته باشند، میتواند این چالش را برطرف کند.
لزوم تدبیر بهتر وزارت جهاد کشاورزی و سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشوربه منظور دستیابی به بهرهوری بیشتر منابع در این نظام پیچیده، نه یک انتخاب که ضرورتی اجتنابناپذیر در مواجهه با محدودیتهای فزاینده منابع طبیعی و تغییرات اقلیمی است. تحقق این هدف مستلزم تغییر نگرش از دیدگاههای کوتاهمدت و بخشی به سوی رویکردهای کلنگر، بلندمدت و یکپارچه است. تنها از این طریق میتوان امید داشت که این نظام ارزشمند بتواند همچنان به حیات خود ادامه دهد و نیازهای نسلهای حاضر و آینده را برآورده سازد.




